• وبلاگ : حرفهايي براي نگفتن
  • يادداشت : روز امتحان...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    انگار پاي ثانيه ها لنگ ميشود،وقتي دلي براي دلي تنگ ميشود...

    پيشم بيا،خوشحالم کن هم وبلاگي عزيز...

    پاسخ

    چشم:)

    شادي را هديه کن حتي به کساني که آن را از تو گرفتند ،

    عشق بورز به آن ها که دلت را شکستند ،

    دعا کن براي آنان که نفرينت کردند ،

    درخت باش به رغم تبرها ،

    بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست ...

    سلام ...وبلاگ خوب و مفيدي دارين...بهترينها رو براتون آرزومندم

    التماس دعا ..يا حق

    با سلام خدمت دوستان گلم.اگه هر کدوم ازشما عزيزان دلش مي خواد بدونه جغرافياي تاريخي استان وشهرش چيه،يعني اينکه مثلا چرا اسم استانش کرمان يا تبريزو.....هست،واينکه پيشينه ي تاريخي شهرواستانش چيه،بهم درخواست خودش رو بگه تا براش توي وبلاگم بنويسم.پيشاپيش از حسن توجه شما دوستان بزرگوار سپاسگزارم.تا ابد شاد باشيد

    باران باش و ببار، نپرس کاسه هاي خالي از آن کيست...کوروش کبير

    پاسخ

    :)

    با سلام هم بلاگي محترم

    با تشکراز حضور گرمتون

    با سه مطلب جديد به روزم و منتظر نظرات ارزنده شما دوست گرامي

    با تشکر

    پاسخ

    حتما ميام:)

    سلام وارادت خدمت شما هم بلاگي بزرگوار

    ممنون که در فضاي سايبر فعالانه حضور داريد

    منتظر نظرات ارزنده وگرانسنگ شما در وبلاگم هستم

    طوباي محبت

    يادها فراموش نخواهند شد، حتي به اجبار

    و دوستي ها ماندني هستند، حتي با سکوت ....موفق باشيد آرزوي بهترينها رو براتون دارم گل تقديم شماگل تقديم شماگل تقديم شما

    پاسخ

    ممنونم
    سلام وبلاگ قشنگي داريد موفق باشيد
    پاسخ

    سلام.ممنونم.
    ترقه ؟؟! بابا ايول ! نه ديگه ما تا اين حد خطرناك كار نميكرديم ! چند وقت پيش دوستام همه اومدن خونمون . يكي شون منو صدا كرد ، بعد من نشنيدم برداشت يه خيار پرت كرد رو سرم كه من يهو پريدم ! خيارم از وسط دو نصف شد ! منم به تلافي يه شليل خوردم وقتي حواسش نبود هسته شو از پشت انداختم تو يقه ش ! اينقدر خنديديم بهش !
    پاسخ

    :)))))))))
    هه ! تقلب كه هيچي ؛ يه بار همه ي كلاس با هم روي صندلي معلممون سوزن گذاشتيم ! فكرشو بكن !!!
    پاسخ

    اي شيطون...ماهم يه بار تو كلاس ترقه انداختيم معلممون مرد بود خيلي عصبي شد همه ي كيفارو گشت كه قاتل رو پيدا كنه:))))
    پاسخ

    ممنون
    سلام ... خاطره جالبي بود ولي ... واي ! خيلي اون لحظه كه برگه افتاد بقل پاي معلمتون ؛ لحظه وحشتناكيه !
    ولي خب به نظرم قشنگيه اين سالها به همين خاطرات خوب و بدشونه ! من خودم تازه دارم ميرم اول دبيرستان ؛ ولي تو راهنمايي كلي از اين خاطره ها دارم ! به وب منم سر بزنيد خيلي خوشحال ميشم !
    فعلا ... !
    پاسخ

    سلام.يعني تقلب زياد ميكردي دخمل بد؟؟:))

    سلام. خيلي زيبا بود .يکي دو مورد هم مثل اين ها من دارم که مي ذارم براي يه فرصت. راستي تو وب من يه قسمت به نام برگي از زندگي هست که خاظرات پراکنده اي توش گذاشته ام . موفق باشي و
    پاسخ

    سلام.خيلي ممنون.شماهم موفق باشي

    آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــي :( ياده خاطره هاي دبيرستان خودم افتادم :( چقدر دلم واسشون تنگ شده...واقعا بهترين سالهاي عمرم بود و قدرشو ندونستيم...حاضرم الان دانشگاه نرم بجاش برگرديم دبيرستان
    پاسخ

    آره.يادش بخير...:)