• وبلاگ : حرفهايي براي نگفتن
  • يادداشت : گاهي به نگاه هايت نگاه کن
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    تنها با اشخاص موافق معاشرت كنيم,چرا كه كسي به مخالف احتياج ندارد. ميوست

    سلام دوست خوبم
    خسته نباشين
    ممنون از مطالب زيباي شما
    خواهش ميکنم با پيوستن به خانواده بزرگ آنا مطالب خواندني و تصاوير زيباتونو در خانواده منتشر کنين
    شما ميتونين با عضويت در خانواده بزرگ آنا از امکانات زيادي از قبيل ايجاد يک اکانت شخصي، دوست يابي،تلويزيون انلاين ،چت داخل شبکه،بازيهاي انلاين دونفره و تک نفره،ايجادو مديريت يک گروه اينترنتي،تبادل لينک،ارسال مطلبو تصويرو فيلم، ايجاد نظر سنجي و بسياري امکانات ديگه در کنار هزاران دختر و پسر ايراني عضو خانواده ،استفاده کنين و لحظه هاي خوش و ناخوش خودتونو با دوستانتون در آنا به اشتراک بذارين

    پس از عضويت و ورود به خانواده صميمي آنا به ستون سمت راست سايت و نوار منو بالاي سايت دقت داشته باشيد تا بهتر از همه امکانات سايت استفاده کنيد...
    پيامهايي که دوستان شما براي شما ارسال ميکنن در ستون سمت راست و همينطور در منوي بالاي سايت سمت چپ به رنگ قرمز در مياد و ميتونين با کليک روي اونها پيامهارو بخونينو جواب بدين...
    از همين الان چشم براه شما هستيم:)
    http://anaface.ir
    سلام!

    وبلاگ شما خيلي زيباست!

    مي خواستم سايت طب بوک را معرفي کنم

    طب بوک شبکه احتماعي پزشکي هست که هم پزشکان و هم بيماران و ساير ارايه دهندگان خدمات پزشکي در آن عضو مي شوند.

    ارايه دهندگان خدمات پزشکي ( پزشکان- کلينيکها - داروخانه ها و ... ) علاوه بر معرفي خود و تبليغ خدمات خود مي توانند با ارسال مطلب و عکس به تبادل نظر در مورد داروها - بيماريها و مسايل پزشکي بپردازند.

    و بيماران مي توانند نظر خود را راجع به خدمات ارايه شده اعلام کنند.

    لطفا از سايت ما بازديد کنيد

    منتظرت هستم!
    سلام
    خوبين
    مطلب جديد گذاشتم

    حالا كه تا اينجا اومدم يه شعر براتون بنويسم
    +++++++++++++++++++++++++
    شعري با عنوان محنت بسيار از ايرج ميرزا
    +++++++++++++++++++++++++
    عاشقي محنت بسيار کشيد

    تا لب دجله به معشوقه رسيد

    نا شده از گل رويش سيراب

    که فلک دسته گلي داد به اب

    نازنين چشم به شط دوخته بود

    فارغ از عاشق دلسوخته بود

    ديد در روي شط ايد به شتاب

    نو گلي چون گل رويش شاداب

    خواست کازاد کند از بندش

    اسم گل برد در اب افکندش

    خوانده بود اين مثل ان مايه ناز

    که نکويي کن ودر اب انداز

    گفت به به چه گل زيباييست

    لايق دست چو من رعنايي است

    حيف ازون گل که برد اب او را

    کند از منظره ناياب او را

    گفت رو تا که زهجرم برهي

    نام بي مهري بر من ننهي

    مورد نيکي خواصت کردم

    از غم خويش خلاصت کردم

    باري ان عاشق بيچاره چو بط

    دل بدريا زد وافتاد به شط

    ديد ابيست گوارا ودرشت

    بنشاط امد ودست از جان شست

    دست پايي زد وگل را بربود

    سوي دلدارش پرتاب نمود

    گفت کاي افت جان سنبل تو

    ما که رفتيم بگير اين گل تو

    بکنش زيب سر اي دلبر من

    ياد ابي که گذشت از سر من

    جز براي دل من بوش مکن

    عاشق خويش فراموش نکن

    خود ندانست مگر عاشق ما

    که زخوبان نتوان خواست وفا

    عاشقان گر همه را اب برد

    خوب رويان همه را خواب برد
    ----------------------------------
    موفق باشين
    پاسخ

    سلام.مرسي واقعا خيلي زيبا بود:)